"تفرش نامه"

به سال هزاروسیصدوهشتادوهشت هجری خورشیدی به دارالعلوم تفرش درآمدم و در آنجا مردمان بسیار دیدمی که تحصیل علوم مختلفه کردندی.بعض ایشان که در باب هندسه ی توپولوجیکی کسب فیض نمودندی،برج به دور تام نرسیدی که از هندسه سخت به ندامت افتادندی.مع الوصف قلیل ایشان چونان در بحر هندسه غرق بودندی که خلال ترمها،به جبر وکراهت تام به منزل شدندی و علاقه ی ایشان به هندسه لایتناهی بودی.

به شب همهمه ی بسیار در خسبشگاه پدید آمدی و آن از عنایات رب تو بودی که حقیر بندگانی چونان ما به اقسام غرش شغال و اشتر و کلب و درازگوش آگهی یافتی و اصوات ایشان ادراک نمودی.

و از شیخی از شیوخ تحلیل العددی چنین منقول است که به شب،خسبشگاه سرمای بسیار داشتی که از سوز آن،دندانچه ی محصلین که به حجره ی خویش به زیر پتوانی گران سنگ و غنچه باف بودندی،به لرزه در آمدی و البسه ی شتا به صیف پوشیدندی.

و من به ایام تدریس تمارین ریاضیات کردمی و هراس نقص مجال از باب مطالعه ی دروس خویش در دل نپروردمی. قلیل مردمانی که از بخت بد دوران با حقیر حل تمرین داشتندی،همهمه ی بسیار کردندی و مابقی نفرات از ایشان یاد گرفتندی که "هر آنچه از دیگران در نظرم ناپسند آید همی کنم!!"

به سال دویم که کنون به تفرش شده ام،خسبشگاه برق روان در بعض حجرات نداشتی و حقیر تلفون جیبی به راهرو جنب "آب گوارا کن" که آن هم از مصنوعات بشری است شارژ همی کنم و امواج آن چونان زیر و زبر ساختمی که به وقت تماس،به هر حجره که بودمی،نوای آن شنفتمی.

به روز سیم که خرید اطعمه، بسیار کردمی ناگاه دریافتمی که برق روان مقطوع بودی و "غذانگهدار" کار نکردی،از آن باب اطعمه ی سحری به لیل و نهار ماکول کردمی که این لبنی جات ضایع نگشتی. تو گویی از الطاف خسبشگاه دولتی است که محصلین خویش را چونان غنی به عنصر کلسیوم  کردی. و بعض مزایای دیگر که مجال نگارش آن نبودی.

                                                                                                و من ا... التوفیق

جاهای خالی رو با چه اعدادی باید پر کرد؟
10, 20, ....., 15, 1000, ......, 16

 

جواب مساله رو که در زیر نوشته شده انتخاب کنین دیده شه تا به صحت وسقم هوش فوق ۱۲۰ ایتون پی ببرین.

جواب:۳و۶۰

طنز دانشگاهي دانشجو در ملل مختلف

ژاپن: به شدت مطالعه مي كند و براي تفريح، ربات مي سازد.
مصر: درس مي خواند و هر از گاهي عليه حسني مبارك، در و پنجره دانشگاهش را مي شكند.
هند: او پس از چند سال درس خواندن، عاشق دختر زيبايي مي شود و همزمان برادر دوقلويش را كه سال ها گم شده بود، پيدا مي كند؛ سپس ماجراهاي عاشقانه واكشني (ACTION) پيش مي آيد و سرانجام آن دو با هم عروسي مي كنند و همه چيز به خوبي و خوشي تمام مي شود.
عراق: مدام به تيرها و خمپاره هاي تروريست ها جاخالي مي دهد و در صورت زنده ماندن، درس مي خواند.
چين: درس مي خواند و در اوقات فراعت، مشابه يك مارك معروف خارجي را مي سازد و با يك دهم قيمت جنس اصلي مي فروشد.
گينه بيسائو: او منتظر است تا اولين دانشگاه كشورش افتتاح شود تا به همراه برو بچ هم قبيله اي درس بخواند.
كوبا: او چه دلش بخواهد و چه نخواهد، يك كمونيست است و بايد با سواد باشد و همين طور بايد براي طول عمر فيدل كاسترو و جزجگر گرفتن جميع روساي جمهوري آمريكا دعا كند.
پاكستان: او به شدت درس مي خواند تا در صورت كسب نمره ممتاز، به عضويت القاعده يا گروه طالبان دربيايد.
اوگاندا: درس مي خواند و در اوقات بيكاري بين كلاس، چند نفر از قبيله توتسي رامي كشد.
انگليس: نسل دانشجوي انگليسي، درحال انقراض است و احتمالاتا پايان دوره كواترناري، منقرض مي شود، ولي آخرين بازماندگان اين موجودات هم درس مي خوانند.
ايران: عاشق تخم مرغ است! سركلاس عمومي، چرت مي زند و سركلاس اختصاصي، جزوه مي نويسد! سياسي نيست، ولي سياسي ها را دوست دارد. معمولاليگ تمام كشورهاي بالارا دنبال مي كند! عاشق عبارت «خسته نباشيد» است؛ البته نيم ساعت مانده به آخر كلاس. هر روز دوپرس از غذاي دانشگاه را مي خورد و هر روز به غذاي دانشگاه بد و بيراه مي گويد! او سه سوته عاشق مي شود؛ اگر با اولي ازدواج كرد كه كرد والاسيكل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تكرار مي شود! جزء قشر فرهيخته جامعه محسوب مي شود؛ ولي هنوز دليل اين موضوع مشخص نشده كه چرا صاحب خانه ها جان به عزرائيل مي دهند اما اجاره منزل به دانشجو نه؟!