به سال هزاروسیصدوهشتادوهشت هجری خورشیدی به دارالعلوم تفرش درآمدم و در آنجا مردمان بسیار دیدمی که تحصیل علوم مختلفه کردندی.بعض ایشان که در باب هندسه ی توپولوجیکی کسب فیض نمودندی،برج به دور تام نرسیدی که از هندسه سخت به ندامت افتادندی.مع الوصف قلیل ایشان چونان در بحر هندسه غرق بودندی که خلال ترمها،به جبر وکراهت تام به منزل شدندی و علاقه ی ایشان به هندسه لایتناهی بودی.
به شب همهمه ی بسیار در خسبشگاه پدید آمدی و آن از عنایات رب تو بودی که حقیر بندگانی چونان ما به اقسام غرش شغال و اشتر و کلب و درازگوش آگهی یافتی و اصوات ایشان ادراک نمودی.
و از شیخی از شیوخ تحلیل العددی چنین منقول است که به شب،خسبشگاه سرمای بسیار داشتی که از سوز آن،دندانچه ی محصلین که به حجره ی خویش به زیر پتوانی گران سنگ و غنچه باف بودندی،به لرزه در آمدی و البسه ی شتا به صیف پوشیدندی.
و من به ایام تدریس تمارین ریاضیات کردمی و هراس نقص مجال از باب مطالعه ی دروس خویش در دل نپروردمی. قلیل مردمانی که از بخت بد دوران با حقیر حل تمرین داشتندی،همهمه ی بسیار کردندی و مابقی نفرات از ایشان یاد گرفتندی که "هر آنچه از دیگران در نظرم ناپسند آید همی کنم!!"
به سال دویم که کنون به تفرش شده ام،خسبشگاه برق روان در بعض حجرات نداشتی و حقیر تلفون جیبی به راهرو جنب "آب گوارا کن" که آن هم از مصنوعات بشری است شارژ همی کنم و امواج آن چونان زیر و زبر ساختمی که به وقت تماس،به هر حجره که بودمی،نوای آن شنفتمی.
به روز سیم که خرید اطعمه، بسیار کردمی ناگاه دریافتمی که برق روان مقطوع بودی و "غذانگهدار" کار نکردی،از آن باب اطعمه ی سحری به لیل و نهار ماکول کردمی که این لبنی جات ضایع نگشتی. تو گویی از الطاف خسبشگاه دولتی است که محصلین خویش را چونان غنی به عنصر کلسیوم کردی. و بعض مزایای دیگر که مجال نگارش آن نبودی.![]()
و من ا... التوفیق
اين يه وبلاگ علمی ادبيه (شعرای خودمو توش خواهين ديد!)