هیچ
اینم یه شعر جدید که تقدیمش می کنم به دوستان خوبم!
پرسیدی از من: کیستی ای زردِ ناچیز؟
با خنده، با لبخندهایی طعنه آمیز
افتاده ام از اوج! نامم هیچ، هیچ است
برگی زمینگیرم وَ با گل ها گلاویز
با هر صدای باد می لرزد دل من
من یا همان برگ طلایی رنگ پاییز
آرام بین بیدها بودم که گفتند
مجنون اگر هستی بیا! برخیز! برخیز!
+ نوشته شده در جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۵۷ ق.ظ توسط شپ پره
|
اين يه وبلاگ علمی ادبيه (شعرای خودمو توش خواهين ديد!)